پایگاه شعر

در كودكي‌ام‌امير صدها مَردَم‌ همراه‌، جلالت‌ علي‌ آوردم‌ آواره‌ترين‌ عاشق‌ ثاراللهم‌ از اول‌ عمر خود بيابانگردم‌

۰ ۷۰

او دم کی حرمله ننگین اله تیر و کمان آلدیملک‌لر ضجه چکدی شیعه‌لر خط امان آلدیخبـر وئـر هر مریضه ناامید اولسا معالجدنبو طفله آغلاسون تا بهره‌مند اولسون نتایج&

۰ ۶۶

ای حسین نوکری بوشلامـا سنگریاگنووه گی قاره یاپوش قانلی علمدنیاده سال تشنه لب اوخلانان اصغریایستـه دوا درديـوه سقّـای حرمـدنای- الی قنداقینه باغلـی بالا لبّیکای- با...

۰ ۱۰۲

یک تیغ بزن که پاره پیکر بشودیا نیزه بزن شبیه اکبر بشودنه تیر بزن به سوی حلقش تا کهداغ پدرش چند برابر بشود!سیدحمید داودی نسب

۰ ۵۰

روز عاشورا که روز داغ بودباغبان تنها میان باغ بودباغ او گلهای رنگا رنگ داشتبا خزان بی مروت جنگ داشتیورش باغ خزان بیداد کردکربلایش را حسین(ع) آبادکردوسف زهراء که از رو...

۰ ۵۱۸

هر روز می سوزی و خاکستر نداریتو سایه بر سر داشتی دیگر نداری"خورشید بر نی بود" و حق داری بسوزیدیدی به جز او سایه ای بر سر نداریبرگشته ای؛ این را کسی باور نمی کردبرگشته ا...

۰ ۵۱

گشودی چشم ، در چشم من و رفتی بخواب اصغرخداحافظ – خداحافظ – بخواب اصغر بخواب اصغربدست خود به قاتل دادمت – هستم خجلاما ز تاب تشنگی آسوده¬ای از التهاب اصغربشب ...

۰ ۵۷

غـم مخور ای آخرین سرباز من غم مخــور ای بهترین همراز منغـم مخو ای کودک خاموش من قتلــــــگاهت می شود آغوش منغم مخور ای کودک دُردی کشَم من خودم تیر از گلویت می ...

۰ ۷۳

مگو آب ، مگو آب – عمو نیست ، عمو نیست ترا چاره علی جان – به جز تیر عدو نیست دیگر آب محال است – برو ...

۰ ۱۰۴

ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بوداز هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بودچشمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌هل‌ من‌ معین‌ غربت&

۰ ۵۶

من آسمان عشق و شرف را ستاره امبر گوشوار عرش خدا گوشواره اممن اصغرم که مظهر الله اکبرمشیرم اگر چه کوچکم و شیر خواره اممادر مخور تو غصه بی خوابی مراآغوش گرم باب شود گاهو...

۰ ۱۳۳

کیست این طفل که پیر بشرش باید گفت پسر و بر همه هستی پدرش باید گفت شمسه شمس ولا ، کفو شه کرب و بلا اختر زاده که رشک قمرش باید گفت این پسر خون خدا و پسر خون خداست که به ت...

۰ ۶۴

مرگ را پنداشت شیر و تیر را پستان گرفت با تبسم هم پدر را دادجان ، هم جان گرفت شوق جانبازی تماشا کن که آن تفدیده کام جای لب با خنجرش آب از سر پیکان گرفت در حرم آنقدر از ش...

۰ ۷۰

کربلا گفتم کران را گوش نیست ور نه از غم بلبلی را خاموش نیست بلبلان چه چه از ماتم می زنند روز و شب از کربلا دم می زنند هر نظر بر غنچه ای تر می کنند یادی از غوغای اصغر می...

۰ ۱۰۲

بیا طفل عزیزم اندر آغوش ز اندوه تو شد غمها فراموش بیا ای بلبل باغ بهشتم خط آزادیت اینک نوشتم مزن پرپر دگر در لانه خاک بیا بفرستمت بر جوّ افلاک بیا بگذر از این شیر و ...

۰ ۷۳

بخواب ای نوگل پژمان و پر پربخواب ای غنچه افسرده اصغربخواب آسوده اندر دامن خاکندیده دامن پر مهر مادربخواب و خواب راحت کن شب و روزکه خاموش است صحرا بار دیگرنمی آید صدای...

۰ ۷۷

علی اصغر تو رفتی و مرا خونین جگر کردی نشان تیر کین گشتی ز غم خاکم به سر کردیلبان خشک خود واکن ، بنوش از شیره جانمتو خاموش از نوا گشتی و ما را نوحه گر کردیسر گهواره ات ب...

۰ ۲۱۳

غم مخور ای آخرین سربازغم مخور ای بهترین سرباز منغم مخور ای کودک دردی کشممن خودم تیر از گلویت می کشمدر حرم زاری مکن بهر آب که خجالت می کشم من از ربابمی برم تا آن که سیر...

۰ ۵۷

سلطان کربلا چو تمنای آب کرددشمن به تیر حرمله او را جواب کردنا خورده آب ، طفل رضیع حسین راآن تیر ظالمانه دگر سیر از آب کرداز سوز تشنگی که علی جانسپار بوددشمن ندانم از چ...

۰ ۷۵

بی لبن تشنه اصغر منچون دلم زار و تپان اصغر منچنگ بر سینه بی شیر ربابمزن ای خسته روان اصغر منبر تو پیکان اجل بال گشودطفل نگشوده زبان اصغر منتشنه کامی ز لبانت پیداستنیس...

۰ ۸۰

اصغر آمد در حرم در پیچ و تابچون دل لیلا ، چو گیسوی ربابزین عمل در خیمه بر پا شد خروششاه دین را آن خروش آمد به گوشآن زمان او را به غم ، افزود غمبار دیگر کرد آهنگ حرمبرگرف...

۰ ۹۱

السلام ای مظهر خون و قیامدر شداید کرده حجت را تمامیاد آن ساعت که کردی زیب دوشغنچه را ای باغبان گلفروشغنچه بودی اصغر و گل مادرشکز عطش بی شیر ماندی ساغرشگل برای غنچه اش ...

۰ ۸۱

اصغرم من در بر حق سرفرازی می کنماز پدر با خنده ی خود دلنوازی می کنممی زنم گلبوسه بر تیر سه شعبه زان که مندر جنان با محسن شش ماهه بازی می کنمای پدر مانند پ...

۰ ۸۱

تشنگی برده ز تن تاب و ز سر هوش مراتیر باید کندت مست و قدح نوش مراجرعه نوشانه همه در معرکه سیر آب شدندبگمانم که پدر کرده فراموش مراای خدا مرحمتی کن عوض پرچم فتحپدرم آید...

۰ ۶۲