مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد

پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد
مادری مانده که تا نازِ پسر را بکشد

چشمِ او خورد به لب‌های تَرک خورده و گفت:
کاش می‌شُد به لبش دیده‌ی‌تر را بکشد

بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است
نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟

از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند
از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد

خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید
بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد

تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید
نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد

هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد
یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد

باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد
آه این سینه غَمِ چند نفر را بِکِشَد

زیرِ لب گفت: فقط آه رباب آه رباب
وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد

حرمله گفت: پسر را زد و بابا را کُشت
باید او در کمرش کیسه‌ی زَر را بِکِشَد

هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست
قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد

کاش می‌شُد که نمی‌دید رُباب این دفعه
نیزه‌ای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد

«حسن لطفی»

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   ساخت وبلاگ   |   روانشناس ایرانی در لندن  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده